کلمه آه و معنی آن

چرا در مشکلات آه میکشیم؟

 

آه" از اسماء خداست قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:

 

إِنَّ آه اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آه‏ فَقَدِ اسْتَغَاثَ‏ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏. 󾭠امام صادق علیه السلام فرمودند: "آه" نامی از نام های خداوند است،

 

هر کس که آه بگوید ، در حقیقت به خداوند تبارک و تعالی استغاثه و طلب نیاز کرده است.

 

الهی از من آهی و از تو نگاهی. 󾔃منبع: بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ جلد ‏90 ؛ صفحه 393 و معانی الخبار صفحه 354



 
مربوط به موضوع : واژه آه و معنی آن .

گناهت را بازگو نکن

حـضـرت مـوسـی (ع) در راه طـور سـیـنـا بـود، در بـیـن راه کـسـی به. حـضـرت الـتـمـاس کـرد و گـفـت

 

 مـن گـنـاه بدی کرده ام، از خدا بخواه کـه از مــن بـگـذرد؛ سـپـس گـنـاهـی کـه مـرتـکـب شـده بـود را بــه حـضـرت مـوسـی گفت...

 

حـضـرت بـه خـداونـد گفت: این بـنـده از تـو پـوزش مـی طـلـبـد، او را مشـمول رحمت و مـغـفرتت قرار بده!

 

از جـانـب خـداونـد خـطـاب رسـیـد کـه مـن او را بـخـشـیـدم، ولی به او بـگـو کـه مـن از او یک گـلایـه دارم، چــرا ایــن مطلب را به تو گفت که تـو مـطـلـع شوی و هر وقت تـو را بـبـیـنـد، از تـو خـجالت بکشد؟!

 

من نمیخواهم بنده من از کسی خجالت بکشد...

 

هیچکس نتوانسته است غـافـرالذنب و رحـمه للعالمین بودنِ خداوند را درک کند؛

 

 وقتی میگویی أَسْتَـغْـفِرُ اللَّهَ رَبِّـی وَ أَتُوبُ إِلَیْه و استغفار میکنی، به مقام غفاریّتِ خداوند پـناه می بری، حـتّـی نیازی نیست

 

که بگوییم أَسْتَـغْفِرُ اللَّه؛

همین که خدا ببیند ما در دلمان پشیـمان و

خجالت زده هستیم، رحمت و غفران خود را شامل حال ما می کند.

 

امام صادق (ع) می فرماید:

هـیـچ بنده ای نیست که گـنـاهی کرده باشد و پشـیـمان شده بـاشد، مـگـر ایـنـکه خـدا او را قـبـل از آنـکـه بـگویـد أَسْـتَـغْـفِـرُ اللَّهَ رَبِّـی وَ أَتُـوبُ إِلَـیْـه می آمرزد...

 

ما پروردگارمان را نشناخته ایم!

 

آیت الله مجتبی تهرانی

بلا ها رفع بلاست

داستانی پند آموز:

 

مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ،

 مراجعه کرد و گفت

ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .

سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .

اما مرد اصرار کرد

سلیمان پرسید ، کدام زبان؟

جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.

سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت

روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .

دومی گفت ،نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،

آنگاه آن را میخوریم.

مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،

آنرا خواهم فروخت، و

فردا صبح زود آنرا فروخت

گربه امد و از دیگری پرسید

آیا خروس مرد؟ گفت نه،

صاحبش فروختش، اما،

گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.

صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.

گربه گرسنه آمد و پرسید

ایا گوسفند مرد ؟

گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.

اما صاحب خانه خواهد مرد، و

غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!

مرد شنید و به شدت برآشفت

نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!

خواهش میکنم کاری بکن !

پیامبر پاسخ داد:

 خداوند خروس را فدای تو کرد اما

آنرا فروختی،سپس گوسفند را

فدای تو کرد آن را هم فروختی ،

 پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! ☝☝☝☝☝☝☝

حکمت این داستان :

خداوند الطاف مخفی دارد،

ما انسانها آن را درک نمی کنیم.

او بلا را از ما دور میکند ،

و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم !!!!!😞

 

 پس بر ماست که امورمان را به او بسپاریم .

http://movod.blogfa.com/