بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از اینکه بخونی یک صلوات ختم کن .
1_مطالب فیلم راز یک
اول از هر چیز این نکته را خاطر نشان شوم که مطالب ارائه شده در فیلم راز حول قانون جذب میگردد و مطالبی که ما در این جزوه به شما ارائه میکنیم به صورت نکته وار است پس قاعدتآ مقداری با کتاب هایی که تاکنون خوانده اید متفاوت است
برای شروع بحث ، فکر میکنم بهتر باشه که از اینجا شروع کنیم :
در واقع چیزی که بیشتر بهش فکر میکنیم را جذب میکنیم ، پس باید معلوم کنیم که دقیقآ چه میخواهیم
جالب است بدانید که با دستگاه های که به مغز متصل میشوند ، افکار قابل اندازه گیری هستند، و نکته جالب تر این است که افکار مشابه خود را جذب میکنند
اشتباه ما:
- اشتباه ما در اینست که بیشتر به این فکر میکنیم که چه چیزی را نمی خواهیم ، بنابراین جذبش میکنیم
- قانون جاذبه هیچ اهمیتی نمی دهد که ما چه چیزی را خوب یا چه چیزی را بد به حساب می آوریم یا اینکه می خواهیم یا نمی خواهیم ، فقط چون حس بدی داریم پس بد هم جذب میکنیم
در محفل خود راه مده همچو منی را افسرده دل افسرده کند انجمنی را
(مولانا)
مبنای کائنات:
- این مبنا بر قانون جاذبه بنا شده
- برای مثال :همان طور که میبینیم کسانی که بیشتر از فقر حرف میزنند و مینالند ، خودشان فقیر هستند یا بلعکس برای افراد ثرمایه دار
در جهان هر چیز، چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و سرد سرد
تلخ با تلخان یقین ملحق شود کی دمی باطل قرین حق شود
(مولانا)
- بعضی وقت ها ما طرز کار چیزهایی که در کنار ما هستند رو نمیدانیم ولی نمیتونیم که وجود آنها را انکار کنیم،مثلآ بنده نمیدونم که طرز کار الکتریسیته چگونه است ولی نمیتونم که آن را نفی کنم
نکته کلیدی: یک فکر مثبت صدها بار قوی تر از یک فکر منفی است
- این به نفع ماست که فاصله ی زمانی در میان داریم ، چون در بعضی مواقع به ضرر ما است که با آنچه را که میخواهیم یکدفه روبرو شویم
هر کس میکل آنژ رندگی خود است
اگر از بالای یک ساختمان سقوط کنیم ، اصلآ مهم نیست که شما آدم خوبی هستید یا آدم بدی، بلکه حتما میخوریم زمین
خیلی از ما ها نداسته جذب میکنیم ولی تمام اتفاقات بد را خودمان جذب میکنیم
پس در واقع اینطوری نتیجه گیری میکنیم که باید مواظب افکاریاتمون باشیم ولی از جهتی قبول دارم که اگر آدمی بخواهد که مدام مواظب افکارش باشه دیوانه کنندس،اینجاست که سیستم راهنمایی حسی ما وارد عمل میشود
در واقع افکاریات ما ، احساسات مارا پدید می آورند
ما با احساسات میتوان متوجه شویم که چه چیزی رو جذب میکنیم
احساسات:
به طور کلی احساس یک ملاک است که متوجه میشویم که راهمون درسته یا غلطه
تنها دو احساس وجود دارد
1- احساس خوب
2- احساس بد
1_احساس خوب:
- برای مثال: امید – خوشحالی – عشق و...
- این احساس به ما میگوید که ما هماهنگ با اون چیزی هستیم که میخواهیم و همه چیز خوب پیش میره
- احساس خوب داشتن، چیز های بیشتری رو به ما میرسونه که احساس خوبی و بهتر و بهتری پیدا کنیم
2_احساس بد:
- برای مثال: گناه – نا امیدی – عصبانیت
- این احساس به ما میگوید که ما هماهنگ با اون چیزی که میخواهیم نیستیم
- این احساس هر چه بد تر باشد ، جهت گیریمون اشتباه تر میشه
نکته:چیزی که باید بهش خیلی اهمیت بدیم این است که این احساس ها میتوانند از طرفی تا مثبت بینهایت بروند و همچنین میتوانند تا منفی بینهایت بروند پس باید مواظب احساسمون باشیم
برای اینکه تونسته باشم بهتر منظورم رو رسانده باشم یک مثال از تجربه شخصیم در این باره رو براتون نقل میکنم: یک سال پیش ، از یکی از همکارانم به شدت سر مسئله ای رنجیدم و بعد از کلی جر و بحث کردن همراه با دعوا از هم جدا شدیم و بعد از اون اتفاق روز به روز من ایشون رو توی ذهنم بیشتر تخریب و تحقیر میکردم و این قضیه تا حدی پیش رفت که ازش متنفر شدم(تا منفی بینهایت پیش رفته بودم) ولی بعد از چند ماه که ما دوباره همدیگه رو دیدیم ، من به این نتیجه رسیدم که این فرد اون طوری هم که من ایشون روی توی ذهنم خراب کرده بودم نیست و خوب ایشون هم مثل بقیه افراد خصوصیات مثبت منحصر به شخصی داشت ولی من ازش یه دیو توی ذهنم ساخته بودم .
این مثال رو به حتم تمامی شما عزیزان تجربه کردید یا حداقل شبیه به این براتون اتفاق افتاده، این مثال هم برای احساس منفی و هم برای احساس مثبت است
وقتی تاریکی پیش آمد، به جای ملامت، سعی کن شمعی را روشن کنی
(کنفوسیوس)
وقتی در بین تجربیات روزانمون حرکت میکنیم ، کاری که میکنیم این است که افکاری رو پدید می آوریم و این افکاریات تجربیات آینده مون رو پایه ریزی میکنند
<<هر آن چیزی که داریم احساس میکنیم آن چیزی است که در روند پدید آمدن است>>
<< دقیقآ آن چیزی که احساس میکنیم ، اتفاق می افتد ونه آنچیزی که بهش فکر میکنیم>>
- احساس بکنیم ، حتی اگر امکان نداره
- بعد از شکست باید احساسمون رو عوض کنیم ،مثلا:گوش دادن به موسیقی – فکر کردن به چیزهایی که دوستشون داریم و در همین حس خودمون رو متوقف کنیم
اگر داستان علاءالدین رو دنبال کنیم میبینیم که هیچ محدودیتی برای آرزوهاش وجود نداشت و این خودمون هستیم که فکر میکنیم محدودیتی وجود داره
هر نفس نو میشود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا
(مولانا)
برای جذب کردن چیزی به زندگیمون باید 3 مرحله رو طی کنیم که عبارتند از:
1_قدم اول:
- طلب کردن است
- نیازی به کلمات نیست
- کائنات کاری به کلمات ما ندارد بلکه به افکار و احساس ما جواب میدهد
2_قدم دوم:
- جواب دادن است
- در واقع جواب به اون طلبی که داشتیم
- این قدم رو جهان طبیعت انجام میدهد
- هر کسی که تا کنون توانسته موفق به کاری بشه ،هیچ نمیدونستهکه چطور باید با اون کار روبه رو بشه بلکه فقط میدونسته که اون کار رو باید انجام بده
ما اگر میدونستیم داریم چی کار میکنیم که دیگه نمیشد اسمش رو گذاشت تحقیق! (آلبرت انیشتین)
3_قدم سوم:
- دریافت کردن است
- در این مرحله باید خودمون رو هم جهت کنیم با خواستمون
بعضی وقت ها قدم اول و دوم درسته ولی دریافتی در کار نیست که دلیل همین است که ما با خواستمون دقیقآ هم راستا نیستیم
یک ماشینی که در شب حرکت میکنه ، فقط 100 متر جلویش را نور میدهد ودید دارد ولی با همین نور کم میتونیم فاصله های بسیار طولانی رو طی کنیم
ما هم باید به همین صورت عمل کنیم ،لازم نیست که حتمآ انتهای راه را در ابتدا ببینیم ، با پیشروی صد متر صد متر میتونیم بهش برسیم
نخستین قدم را با ایمان بردارید ،لازم نیست که تمام راه پله را ببینید
(دکتر مارتین لوترکین)
برای کائنات جذب اهداف بزرگ یا کوچک یکسانند چون کائنات برای این کار زحمتی نمیکشد همان طور که برای رشد کردن چمن ها انرژی را مصرف نمیکند و در کمال آرامش این کار انجام میشود
این تصور ماست که چیزی را بزرگ و چیز دیگری را کوچک درنظر میگیریم وی برای کائنات کاملآ مساوی است
اگر فقط به آن چیزی که هست نگاه کنیم پس فقط به همان چیزی که هست فکر میکنیم وکائنات از همان باز هم به ما میدهد
هر آنچه ما هستیم نتیجه ی افکاریست که ما داشته ایم
(بودا)
و اینک کاری که ما باید برای شروع انجام بدهیم :
- تعیین لیستی از چیز هایی که بابتشان شکرگذاریم
- شکر گذاری روش جذب فراوانی به زندگی است
- احساس هست که باعث جذب میشود نه فقط تصویر و یا فکرش
قدرت چیست ،من نمیتوانم بگویم که چیست ،فقط میتوانم بگویم که وجود دارد (الکساندر گراهامبل)
تخیل همه چیز است ، تخیل پیش درآمدی از جاذبه های آینده ی زندگی است
(آلبرت انیشتین)
هر آن چیز که ذهن انسان بتواند درک کند میتواند بدست آورد
(w. کلمنت استون)
وقتی که افکار ابهام شده ای داریم باید به آنها اعتماد کنیم و بهشان عمل کنیم
بهتره که به فکر چاره ی خودمون باشیم تا لبریز بشیم و به بقیه هم عطا کنیم، البته این نکته رو باید مد نظر داشته باشیم که لازم نیست که حتما ما به بالای بالای کوه برسیم تا طناب چند هزار متریمون رو به پایین بندازیم تا کسی رو کمک کنیم ،بلکه همین که مقداری از راه رو به درستی طی کردیم میتونیم منبع امیدی باشیم برای دیگران
باید خودمون رو به بهترین وجه با افرادی که درکنارمون هستند هم جهت کنیم
تهیه لیستی از نکات خوب اطرافیانمون و تمرکز بر همین نکات آنها باعث میشود که افراد با همین نکات مثبتشان خودشان را به ما نشان بدهند،و با اینکه ما نمیتوانیم در زندگی آنها خلقتی ایجاد کنیم ، اگر آنها در حالتی باشند که به حالت و رفتار ما مشابه نباشد، راه آنها از ما جدا میشود
اگر ما پتانسیل خودمون رو برای احساس خوبی میدونستیم ، دیگه هرگز از کسی برای متفاوت بودن تقاضا نمیکردیم تا اینکه خودمون احساس خوبی داشته باشیم
غیر قابل درمان یعنی قابل درمان از درون
این نکته رو بدونیم که با هر چیزی مقابله کنیم ، ایستادیگی میکند
درد در توست ، درمان هم در توست (امام علی)
هرگز در راه پیمایی ضد جنگ شرکت نمیکنم اگر راه پیمایی صلح داشتید خبرم کنید (مادر ترزا)
ما به اینجا نیومدیم تا سعی کنیم دنیا را دقیقآ آن طوری میخواهیم تغیر دهیم،بلکه آمدیم تا دنیایی در اطرافمون بسازیم که انتخابش میکنیم، در عین حالی که اجازه میدهیم که دنیا به طور دلخواه بقیه هم باشد
خوبی به اندازه ای زیاد هست که به همه برسه ، باور داشته باشیم که با گنجینه ای بینهایت روبه رو هستیم
قدرت ، تمامآ از درون ماست و به این خاطر است که تحت کنترل ماست
(رابرت رولر)
اگر روی چیزی که واقعآ میخواهیم تمرکز کنیم ، آن چیزیکه نمیخواهیم از دور خارج میشه
چه فکر کنید که میتوانید و چه فکر کنید که نمیتوانید ، در هر صورت حق با شماس (هنری فورد)
به دنبال خوشی بروید،کائنات درهایی را به روی ما خواهد گشود که دیگر دیواری نیست (جوزف کندل)
ازش لذت ببرید،چیزی نیست که شما قرار باشه انجامش بدید به جز آن چیزی که خودتون میخواهید انجام دهید